۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

64

یه خرمگس اومده تو اتاقم اندازه اسب بالدار. بلند شدم برم سمتش خواهرم میگه میخای بکشیش؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام سوارش شم برم پیش دختر آرزوهام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Like Blog

Comments